*این متن برای مسابقه ی داستان نویسی برای مهربانی مهر توسط علی صالحی در تاریخ 11/3/97 نوشته شده است*
مادرم از ما متنفر بود، برای همین هم ما را ترک کرد. پدرم از ما متنفر بود، برای همین هم مانع ادامه تحصیلمان شد. به نظرم می آید پاییز سال هشتاد و یک بود، درست پنج سال بعد جدایی پدر و مادرم، ما را از تهران به وردیچ آورد. حس میکنم دلیل اصلی اینکار هم هزینه ی کمتر زندگی در روستا بود. وضع خانواده ی ما خوب بود اما بعد از اعتیاد پدرم همه چیز نابود شد.
ادامه مطلب
درباره این سایت